She's No Longer Here and It Doesn't Feel Like That
روزی که مامانی رفت، من صبحش از توی هواپیما زل زده بودم به جت ماهان کمی آن طرف تر و خیال میبافتم که اگر از هواپیما که پیاده شدم بدوم و در قسمت بار پنهان شوم ساعت 3 بعد از ظهر تهران خواهم بود. من ندویدم و عصر همان روز مامانی از دنیا رفت.
sometime mourn need an answer but no answer
پاسخحذف